گذری بر کتاب سرگشاده ایرج مصداقی به مسعود رجوی


مسعود رجوی

من با آقای مصداقی موافقم که هیچ چیز و هیچ فردی مقدس تر از آن نیست که نتوان آن را نقد کرد و به چالش کشید. برای خواندن کتاب سرگشاده ایشان، بنده نیز چند ساعت وقت صرف کردم.
بنده اگر بیشتر از آقای مصداقی، مجاهدین را نشناسم، کمتر نمیشناسم. اگر ایشان چند سالی در زندان بسر بردند، بنده هیچگاه به زندان خمینی افکنده نشده و آن سالیان را در کنار مجاهدین بوده ام. بخاطر ویژگی فردیم، نه فردیت، بنده علیرغم اصرار، عضوء این سازمان نشدم، چرا که سرشت بنده با عضویت در تناقض است. شایدم ضربه ایی که خمینی به اعتماد ملت زد بسیار عمیقتر از دیگران بر حقیر بود. من نیز هیچگاه در اشرف نبودم. هرچند که برای شرکت در عملیات فروغ جاویدان ثبت نام، ولی شوربختانه به آن نرسیدم. چرا که در زمان اعزام، عملیات پایان و ارتش آزادیبخش در حال بازگشت بود. همواره موشکافانه و انتقادی  منش و گویش آنها را زیر نظر داشتم.
 کتاب سرگشاده آقای ایرج مصداقی، به گفته دوستانشان، برای ثبت در سینه تاریخ، آشکارکننده یکی از دلایل ماندگاری فاشیزم دینی در صحنه سیاسی میهن ماست.

در ابتدای یک کار تحقیقی، موضوع مورد تحقیق و پس از آن شرح مسئله و در آخر نتیجه گیری میباشد. کار تحقیقی باید بدون احساس و رابطه فرد با موضوع مورد تحقیق صورت گیرد. با توجه به اتهامهای ایراد شده در این کتاب باید خاطر نشان کرد که در کشورهای پیشرفته، پلیس، مامورانی که به نحوی با موضوع مورد تحقیق درگیری احساسی دارند، از شرکت در تیم تجسسی بازمیدارد.
از مقدمه بسیار طولانی و ۱۲ صفحه ایی آن که بگذریم، سراسر این کتاب سرگشاده، احساسی است و نه علمی. پاسخ به محتوای این کتاب، برعهده خود این سازمان است و نه بنده. من نیز مدتی پس از سرکوب قیام  ۸۸  کمی تا اندکی کناره گرفته ام.
دلیل اصلی اش آن بود که دیگر تاب و تحمل اخبار اعدام و شکنجه و «شاهد» آن بودن را نداشتم. چند سال میتوان اخبار اعدام و شکنحه و هم میهنان را شنید و تحمل کرد؟ برای اطمینان خاطر باید که اعلام کنم، بسیار خلق و خوی «خشنی» پیدا کرده و طی این سالیان «خشن تر» هم شده ام.  بجز مبارزه مسلحانه، هیچ راهی را برای سرنگونی رژیم متصور نمیدانم. پس از سرکوب قیام  ۸۸ این اطمینان در بنده به یقین تبدیل شده است. آرزو دارم که در روز سین به ارتش آزادی ستان ملت ایران بپیوندم.
 ولی این کتاب. بخشی از این نسل هنوز در رابطه با سیاست، احساسی برخورد میکند و نه علمی. آقای مصداقی، مجاهدین را متهم به زندگی در یک جامعه بسته میکند. به آنها اندرز میدهد که وارد جامعه شوند. لیکن خود ایشان علیرغم زندگی طولانی در یک کشور اروپایی و دسترسی به شهروندان یک جامعه دمکراتیک و آثار علمی بویژه تاکید خودشان به اینترنت، کتابی نوشته  که میتواند از سوی یک ایرانی متولد شده در اختناق خمینی و زندگی تحت فاشیزم دینی نوشته شده باشد. یک نوشته غیر علمی، طولانی و احساساتی و در یک کلام تراوش شده از یک ذهن بسته و زندان خودخواسته. 
 یکی از دلایل  بجاماندن رژیم تاکنون در همینجا نهفته است. گذشته از سرکوب بی امان و برپایی چوبه های اعدام روزانه و امدادگران غیبی-نفتی-گازی در شرق و غرب، رژیم بخاطر بخاطر ماهیت چیرگی اش بر قدرت و توانمندی استخدام افرادی که هیچگونه احساسی به کارشان ندارند، شرایط سیاسی را علمی تر بررسی و بکار گرفته است. بهنگام کار مشترکم در اربی سازمان، بویژه  هنگامی که سازمان زیر ضرب لیست سیاه قرار داشت، تلاشم همواره همین بود که در دیدارها، هرچند که بسیار دشوار است، احساس بکنار گذاشته و فاکتها روی میز گذاشته شوند. چون درک علمی منافع سیاسی غربی با احساسهای شرقی تحت سرکوب فاشیزم دینی هیچ مخرج مشترکی نداشته و نخواهد داشت. سرنگونی فاشیزم دینی و حمایت از قیام ملی ایرانیان، در میان مدت بسود جامعه جهانی و روزانه بسود میهن ماست.
 این گفته حتما برای آقای مصداقی آشناست که زندانیان سیاسی اوین در تحلیلهای سیاسی شان، همواره یک استثناء، یعنی فاکت خریت رژیم، قایل بودند. خیر، این فاکتور خریت رژیم نبوده، بلکه رژیم بمانند همه دیکتاتوری ها، به هر قیمت خواهان ادامه بقایش هست.  اصل طلایی نظام همان حفظ نظام است. «وحدت کلمه» خمینی  یعنی همین.  آنقدر برایش مهم است که یک مجمع برای تشخیص مصلحتش برپا کرده است.
 اگر ما ایرانیان، بتوانیم، تحلیل غیر احساسی مشخص از شرایط سیاسی مشخص و نه عطف به ما سبق ارایه بدهیم، میتوانیم رژیم را آسانتر و کم بهاتر سرنگون کنیم. به گمان حقیر، برخی از زندانیان رژیم خمینی و حکومت آخوندی، گرچه فیزیکی آزاد شده ولی هنوز روحشان دربند فاشیزم دینی است. روزی به یکی از مسئولین  بالای سازمان گفتم که دلیل ماندگاری و ادامه مبارزه بی امانشان در برابر فاشیزم دینی، علیرغم بمباران بین المللی و دستگیریها و محدودیتهای برقرار شده علیه آنان در کشورهای غربی و موشک باران آخوندی بر روی پایگاههای آنان و دستگیری و اعدامشان در داخل،  تنها بخاطر عدم تن دادنشان به  قوانین سیاسی حاکم بر جهان است و الا تا کنون هفت کفن پوسانده و فاشیزم دینی برای چند صد سال در ایران بیمه شده بود. ایکاش آقای مصداقی در کتابشان توضیح میدادند چرا آنانی که در زندان شاه از سازمان بریده و به ارتجاع پیوستند، پس از دزدیدن انقلاب از سوی خمینی، به یاری اش برخاسته و دستگاه سرکوب و شکنجه و اعدام براه انداختند و آنهایی که به مسعود رجوی پیوستند تاکنون علیه آن، با فدای جان و مال خویش ایستاده اند. بنده نیز با آقای مصداقی موافقم که هیچ ائتلاف جدی برای سرنگونی فاشیزم دینی بدون این سازمان نمیتواند شکل گیرد. 

حقیر این متن را در چهار دقیقه نوشته و آن را ویرایش نکردم. تنها چند ثانیه ایی مکث در آن بخاطر دو عطسه بی اختیار بوجود آمد که پیشاپش امید دارم خوانندگان پوزش مرا پذیرا باشند. از آنجا که هیچگاه بدنبال نام و مقام نبوده و هویت خویش را در ایرانی بودنم میبینم، شناسه مجازی خویش را تا سرنگونی فاشیزم دینی و پس از آن نیز نگاه خواهم داشت.

پویزن

پینوشت: این نوشته سفارشی نبوده و به ایده خود نگاشته شد.